با سلام بیشتر شما عزیزان تنها مطلبی که در تبیان گذاشته شده بود را درباره انیمیشن مربی اژدها شنیده اید اما من می خواهم بیشتر توضیح بدهم تا بدونید چرا نامزد جایزه اسکار شد
که کارگردانان سعی خود را کرده اند که هم به لحاظ ساختاری کارشان جدید باشد و هم در کنار آن گرما و صمیمیت کارتون های گذشته نیز در اثرشان حس شود. آنها نمی خواسته اند تنها انیمیشنی به لحاظ تکنیکی چیره دستانه را به همراه تبلیغات قوی روانه بازار کنند. نگاه آنها خیلی هنری تر بوده و همین نوع نگاه باعث ارزشمند تر شدن فیلم شده است. داستان چگونه اژدهای خود را تربیت کنید راحت و سر راست است و پیچیدگی خاصی ندارد. طنز در آن وجود دارد، خیلی خشن نیست، خیلی هم پاستوریزه و خسته کننده نیست، و به راحتی اعضای یک خانواده در کنار هم می توانند از آن لذت ببرند. چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم هم در بین تماشاگران و هم منتقدین مورد استقبال خوبی قرار گرفت و توانست امتیاز خوبی را به دست آورد.
خوب شروع می کنم
نامزد اسکار بهترین انیمیشن بلند
نامزد اسکار بهترین موسیقی
برنده بهترین انیمیشن سال 2010 از جامعه منتقدین تورنتو
آنچه گذشت : کرسید اکاول ، نویسنده ی انگلیسی کتاب های کودک ، در سال 2003نوشتن مجموعه کتابی را آغاز کرد با محوریت کاراکتری به نام هیکاپ ، پسر رئیس یکی از قبائل وایکینگ ها ، در مقایسه با دیگر وایکینگ ها ، هیکاپ پسر خیلی باهوشی است که زبان اژدها ها را بلد است و پیش از انجام دادن هر کاری ، درباره ی آن فکر می کند . او اژدهایی کوچک هم دارد با نام « بی دندان » اولین کتابی که کاول با قهرمانی هیکاپ نوشت چگونه اژدهای خود را تربیت کنید نام داشت ؛ پس از آن ، بین سال های 2003 تا 2009 ، هفت کتاب دیگر هم با حضور او نوشت . فیلمنامه ی اولیه ای که نوشته شد خیلی به کتاب وفادار بود اما بعد تغییر کرد و حالا خیلی از عناصر کتاب در فیلم وجود ندارد . سازندگان این فیلم ( که پیش از این لیلوواسنیچ را نیز با هم ساخته بودند ) در یک اقدام جذاب از راجردیکینز ، فیلمبردار مشهور آثار برادران کوئن دعوت کردند تا درباره ی رنگ و ظاهر کلی فیلم به آنها مشورت دهد . کمپانی دریم ورکز این انیمیشن را به شیوه ی سه بعدی ساخته است
انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت كنید، اثری جذاب و پركشش است كه ایدهای كاملا بكر و تازه دارد. یعنی اگر اهمیت داستان اسباب بازی 3 بیشتر به جهت استادانه بودنش در داستانگویی كلاسیك و بینقص و ارجاعهای گوناگونش به ژانرها و فیلمهای سینمایی شناخته شده است، اهمیت چگونه اژدهای خود را تربیت كنید در ساختارشكنی و آشناییزدایی و شیوه بیان بدیع ایدهای غریب و دور از ذهن است. برای همین است كه هیچ كدام از این دو انیمیشن نمیتواند جای دیگری را بگیرد. هر كدام در جای خود شاهكار است و دیدنی. این انیمیشن از لحاظ مضمون و ساختار شباهتهایی به «آواتار» دارد.
چگونه اژدهای خود را تربیت كنید داستان زندگی پسربچه نوجوانی است به نام «هیكاپ» كه در قبیلهای به نام «وایكینگ» زندگی میكند. قبیلهای كه از دیرباز كارش جنگ با اژدها بوده است تا جایی كه كشتن اژدها یكی از شرایط آمادگی جوانها برای ازدواج است. هیكاپ اما با همه فرق دارد. نه از نظر جسمی مثل بقیه عضلانی و پرتوان است و نه از نظر روحی اهل جنگ و خونریزی و خشونت. عادت وایكینگها خشونت است و هیكاپ كه از قضا فرزند استویك، رئیس قبیله هم هست، هیچ نسبتی با این عادت رایج ندارد. حتی اگر از صمیم قلب آرزومند تغییر باشد و منتظر فرصتی برای عرضاندام در مقابل بقیه. هیكاپ یك وایكینگ احساساتی و عاشقپیشه است! او قرار است پیامآور صلح در قبیلهاش باشد منتها نه صلحی صرف، بلكه صلحی كه بخش مهمش مبارزه با شر است. پس نمیتوانیم چگونه اژدهای خود را تربیت كنید را متهم كنیم به ترویج كاذب صلح با مقاصد سیاسی مرسوم در سینمای هالیوود. این طور نیست كه داستان، نسبیگرایی را تبلیغ كند و وجود شر مطلق را منكر باشد. در فیلم، اژدهایی غول پیكر و تنپرور هست كه اژدهاهای دیگر را استثمار میكند. نسبت به این موجود دیگر نمیتوان رحم و مروت داشت. واقعا دشمن است و باید نابود شود. این تلقی درست و منصفانه از صلح و دوستی یكی از مهمترین وجوه مضمونی چگونه اژدهای خود را تربیت كنید است و وجه تشابه آن با مضمون فیلم آواتار كه وسعت جلوههای ویژهاش این اجازه را به ما میدهد كه آن را بیشتر یك اثر پویانمایی و انیمیشن بدانیم تا یك فیلم واقعی. از نظر ساختار داستانی و بصری هم میان این دو فیلم وجوه تشابه زیادی هست كه بیان آن مجال دیگری میطلبد.
چگونه اژدهای خود را تربیت كنید جدا از مباحث مضمونی، انیمیشنی خوشساخت است، بخصوص فیلمنامه دقیقاش. فیلم در همان سكانس افتتاحیه در یك بستر واقعی و منطقی كه همه شخصیتها در آن جمعاند. یكییكی شخصیتها را به ما معرفی میكند و از همه مهمتر برای اژدهاسواری هیكاپ كه بهانه داستانی اصلی برای روایت است، مقدمهچینی كاملی ارائه میدهد. همان ابتدا میبینیم كه هیكاپ موفق میشود اژدهای سیاه را شكار كند و فقط باید منتظر بمانیم و ببینیم چطور میخواهد با او دوست شود و از او سواری بگیرد. یعنی داستان همان ابتدا چیزی را كه میخواهیم حدس بزنیم رو میكند و به جای ایجاد كشش و جذابیت از طریق تعلیقهای مرسوم در روایتهای كلاسیك، طراوت و تازگیاش را از طریق نوع روایت و چگونگی رخداد ـ نه چیستی آن ـ به رخ میكشد.
تضاد موجود میان شخصیت هیكاپ ـ كه قرار است قهرمان اصلی باشد ـ با شخصیت پدرش كه قهرمان پیشین است، هم بستر لازم را برای پیشبرد داستان فراهم میكند. این انتخاب، انتخاب هوشمندانهای است كه نباید از آن غافل بود. این كه شخصیت مثبت و منفی یك فیلم، پدر و پسری باشند كه با هم ارتباط عاطفی تنگاتنگ دارند، انتخابی است كاملا متناسب با نیاز مخاطب نوجوان فیلم. حتی برای مخاطب كودك و مخاطب بزرگسال هم این گزینه، دقیق و مناسب است.
فیلمنامه چگونه اژدهای خود را تربیت كنید كه مهمترین وجه ساختاری این فیلم به شمار میرود، تركیبی است از جزئیات تعیینكننده و كلیات بنیادینی كه بخوبی مكمل یكدیگر هستند. استفاده چندوجهی از عناصر عینی یكی از این موارد است؛ به عنوان نمونه در صحنهای كه هیكاپ برای اژدها غذا میآورده و میخواهد اولین ارتباط نزدیكش را با او برقرار كند، میبینیم كه سپرش بین صخرهها گیر میكند و هیكاپ هم كه زور درست و حسابی برای خارج كردن سپر ندارد ناچار میشود قید آن را بزند و بدون سپر به اژدها نزدیك شود. این نكته جزئی به ظاهر بیاهمیت، 2 كاركرد داستانی مهم دارد؛ یكی این كه نمایانگر بیعرضگی هیكاپ و ناشی بودن او در استفاده از وسایل دفاعی و نظامی است و دیگر این كه ناخواسته او را در مقابل اژدهایی كه ترس بخصوصی از ابزار جنگی دارد خلع سلاح میكند و زمینه را فراهم میكند برای جلب اعتماد اژدها و برقراری ارتباطی دوستانه و صمیمانه با او.
استفاده درست از عناصر داستانی برای باورپذیر ساختن موقعیتها، ویژگی دیگر است. مثل اشاره ابتدایی فیلم به شاگرد آهنگر بودن هیكاپ كه شرایط را آماده میكند برای استفاده بعدی هیكاپ از این توانایی به منظور ساخت دم مصنوعی برای اژدها. تعریف نیاز متقابل میان هیكاپ و اژدها برای منطقی جلوه دادن دوستی آنها با هم، عامل مهم دیگر است. هیكاپ به اژدها نیاز دارد تا ثابت كند ترسو و بیعرضه نیست و اژدها هم به هیكاپ نیاز دارد چون بدون هدایت او قادر به پرواز كردن نیست.
و بالاخره تدبیر نهایی فیلمنامه برای جمع و جور كردن حساب شده و باورپذیری داستان، یك تدبیری استثنایی و بینظیر است كه در فیلمهای انیمیشن سابقه ندارد. این كه یك پای شخصیت اصلی قطع شود و این اتفاق بیشتر از آن كه تلخ و غمانگیز باشد، حماسی و شورانگیز بنماید، آن هم در یك فیلم انیمیشن كه برای مخاطب كم سن و سال ساخته شده، واقعا جای تحسین دارد. ظاهرا دیگر باید باور كنیم كه فیلمسازی برای كودكان بیش از آن كه نیازمند شناخت قواعد شناخته شده و مورد اتفاق باشد، نیازمند توانایی و تسلط بر جزئیات مربوط به داستان گویی و روایت است.
نظر منتقدها : اغلب منتقدها از این انیمیشن خوششان آمده و تعدادی از آنها فضاهای فیلم را با فضاهای پاندورا در فیلم آواتار مقایسه کرده اند و تماشای آن را به شیوه ی سه بعدی و روی پرده ی بزرگ الزامی دانسته اند . جیمز براردینلی که سه ستاره و نیم به فیلم داده نوشته است » « این فیلم ، که از لحاظ فنی خیلی ماهرانه است و فیلمنامه ای بامزه ، هوشمندانه و به شکل تعجب برانگیزی خردمندانه دارد ، به سطح آثار جدید پیکسار نزدیک می شود و به راحتی از انیمیشن هایی که کمپانی دریم ورکز در این نه سال تولید کرده ، پیشی می گیرد » . ای . او . اسکات هم که فیلم خوشش آمده در نقد خود به رابطه ی بین هیکاپ و بی دندان ( اژدهای هیکاپ ) اشاره کرده و نوشته : « شکل گیری رابطه میان هیکاپ و بی دندان بدون رد و بدل شدن دیالوگ است ، که به این معناست که این انیمیشن دریم ورکز یک درس مفید از رقابتش در پیکسار آموخته است . به طور خاص ، وال . ای و بالا ، دو انیمیشن آخر پیکسار اهمیت سکوت در آثار انیمیشن را دوباره نشانه داده اند.» امتیاز این فیلم در سایت IMDb تا کنون 8/3 از 10 است و در سایت متاکریتیک 74 از 100
نمونه ای از دیالوگ های فیلم : استرید ( دوست قهرمان فیلم ، هیکاپ ) خب ، حالا می خوای چی کار کنی ؟ هیکاپ : یه کار متفاوت . / استرید : باشه ، اما آن کار رو که قبلاً کردی . /هیکاپ : پس یه کار دیوانه وار !
فیلم بیش از هر چیزی بر این تکافتادگی و تنهایی هیکاپ که ناشی از تفاوتهای او با دیگران است، تاکید دارد. او در آغاز فیلم میکوشد با شکار اژدها قابلیت خود را به دیگران نشان دهد و اعتماد و توجه پدرش را جلب کند تا با این کار او هم یکی از وایکینگها شود.
اما درست جایی که با اژدهایی که به وسیله اختراعش زخمی شده، روبرو میشود، میبیند توان کشتن او را ندارد. چون میفهمد اژدها هم به اندازه او ترسیده و دلش برای تنهاییاش میسوزد و از کشتن او منصرف میشود. هرچند در ظاهر او بهترین شانس زندگیش را هدر میدهد، اما اتفاقا همین انتخاب بزرگ به موهبتی در زندگیش تبدیل میشود و مسیر زندگیش را تغییر میدهد.
او به تدریج پی میبرد بجای کشتن اژدها میتوان آنان را به حیواناتی دستآموز و رام تبدیل کرد. این پروسه تغییر و تحولی هیکاپ طی دو مسیر متفاوت شکل میگیرد، یعنی او از یکسو بطور پنهانی میکوشد تا راه دوستی با اژدهایی را که نکشته، بیابد و از سوی دیگر با حضور در کلاسهای آموزش کشتن اژدها سعی میکند تواناییاش را در شکار اژدها تقویت کند، اما به تدریج این دو مسیر در هم ادغام میشود و او به جایی میرسد که از دشمنانشان در جهت یاری خود استفاده میکند.
درواقع فیلم از دل قرار دادن هیکاپ در جمعی ناهمگون و برای انجام کاری که برای آن ساخته نشده، او را به مرحله تکامل و بلوغش میرساند. با آنکه فیلم دستمایه زیاد تازهای ندارد، اما از دل همان کلیشهها، لحظات شیرین، مفرح و تاثیرگذاری خلق میکند که بیش از هر جایی میتوان در کلاسهای آموزشی دید.
هیکاپ نیز مثل همه قهرمانها به لحظه حیاتی زندگیش میرسد و مجبور میشود انتخاب کند. صحنه مبارزه بهترین موقعیتی است که هیکاپ میتواند خود را به پدر، دوستان و اهالی روستایش ثابت کند و به جایگاهی که همیشه آرزویش را داشته، برسد و به عنوان یکی از وایکینگها پذیرفته شود.
اما هیکاپ بعد از دوره دوستی با اژدها که به نوعی خودسازی و کشف تواناییهای جدیدش منجر میشود، دیگر نمیخواهد با کشتن اژدها برای خود افتخار کسب کند. مهمترین دستاورد این دوره این است که او دیگر نمیخواهد خودش را تغییر دهد و شبیه دیگران شود و بجای آن به استعدادها و تواناییهای خود ایمان پیدا کرده و دلش میخواهد همان کاری را بکند که برایش ساخته شده است.
هیکاپ میفهمد او از دل همان تفاوتهای فردیاش که او را از دیگران جدا ساخته، میتواند راهی برای مقبولیت و پذیرش درون جامعهاش بیابد. او نیز مثل شازده کوچولوی قصه آنتوان دو سنت اگزوپری قدرت این را دارد که خطرناکترین دشمن خود را اهلی کند و با او دوست شود تا دیگر هیچ کدام تنها نباشند.
حتما موقعی که بچههای مختلف را سوار بر اژدها در حال پرواز در آسمان دیدید به یاد دوچرخهسواری جمعی بچهها در آسمان در فیلم «ای تی» افتادید. اینجا هم مثل فیلم فوقالعاده اسپیلبرگ که دیگر به کهن الگویی برای اینجور فیلمها درآمده، یک بچه تنها و منزوی موفق میشود تا با موجوداتی که به نظر برای بشر خطرناک میآیند، ارتباط برقرار کند و آنها را به دوستی با انسان دعوت کند.
فیلم «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» با وجود موضوع تکراریاش، اما به دلیل برخورداری از مضامین متنوع و عمیق و ارجاع به داستانها و فیلمهای محبوبمان میتواند به عنوان فیلمی جذاب و تاثیرگذار مخاطب خود را راضی نگه دارد.
|